آرشیو پرسش و پاسخ ها: تاریخ ایران اسلامی

به سلطنت رسیدن محمدرضاشاه

س: محمدرضاشاه چگونه به سلطنت رسید؟

ج: 1
سؤال به چه دليل شما مخالف سلطنت مشروطه و شاه هستيد؟ جواب مخالف باقى ماندن شخص شاه در مقام سلطنت هستم به دليل اينكه اولا سر كار آمدن او و پدرش به وسيله كودتا و با زور سرنيزه بوده است و خود شاه نيز اعتراف كرده كه متفقين در ايران صلاح ديدند كه من بر سركار باشم يعنى اراده ملت نقشى در روى كار آمدن شاه نداشته است ، بنابراين سلطنت وى از اساس غير قانونى است و از مشروعيت برخوردار نيست .[1]

ما در اين پنجاه و چند سال روى آزادى را نديديم . شما جوانها يادتان نيست كه در زمان رضاخان چه گذشت بر اين ملت ، من از اول تا حالا شاهد قضايابودم ، من همه تلخى هايى كه از زمان اين پدر و پسر گذشته است بر ملت ما، آن تلخى ها را چشيده ام و شما آقايان همين زمان اين را و شايد اخير زمان اين را بعضيتان مطلع شديد و ديديد چه كردند اينها با ما. او را انگليسى ها آوردند و مامور كردند (اين را متفقين به حسب آن طورى كه خودش در كتاب نوشت و بعد شنيدم كه آن جمله را برداشتند، خودش ‍ در كتاب نوشت كه متفقين كه آمدند انيجا، صلاح ديدند كه من باشم ) ماموريت براى وطن داشت كه اين وطن رابه شكست برساند، به عقب برگرداند، ماموريت داشت كه اقتصاد ما را فلج كند، ماموريت داشت كه دانشگاههاى ما را نگذارد عمل بكنند، ماموريت داشت كه زراعت ما را و كشاورزى ما را بكلى ساقط كند، ماموريت ها را هم خوب انجام داد، ماموريت داشت كه همه خزائن ما و مخازن ما را به رايگان بلكه بدتر از رايگان ، آنكه به آمريكا داد نه اينكه رايگان بود بلكه عوضش پايگاه براى آنها درست كرد، نفت داد و پايگاه براى خود امريكايى ها در ايران عوض ‍ نفت درست كرد، يعنى هم عوض به جيب آنها رفت هم معوض به جيب آنها رفت ، ماموريت را خوب انجام داد.[2]

برحسب آن طورى كه خود محمدرضا در يكى ازكتابهايش نوشت اينكه متفقين كه آمدند به ايران صلاح ديدند كه من باشم ، اعتراف كرد كه متفقين اين را تحميل كرده اند منتها بعد اين را از قرارى كه گفتند از كتاب حذف كرده اند، نگذاشتند بفهمند. اين هم كه خيانتش را ديگر همه شما و جنايت هايى كه كرده خصوصا در اين چند سال اخير، همه اطلاع داريد جناياتى كه اين كرده است . نمى شود همه مطلع باشند همه جنايات را براى اينكه بعضى از جنايات همچو مخفى بوده است كه كسى اطلاع در آن پيدا نكرده جز خود او و بعضى از اشخاصى كه خواص بودند و كارش ‍ را هيچ كس مطلع نشده است غير از خودش و مثلا كارتر[3] يا امثال آنها، اين هم وقتى كه مى خواست برود، اين هم جواهرات را جمع كرد و علاوه بر او قرض هاى زياد در ايران گذاشته است از بانك ها، هر چه توانستند اينها قرض كردند و رفتند.[4]

ايران مبتلا بود به يك حكومتى كه با سرنيزه انگليسى ها اول و با سرنيزه اين قواى ثلاثه ، اين متفقين و در ادامه اش با سرنيزه امريكا به اين ملت مسلط شد و رساند كار را به آنجاهائى كه همه ديديد.[5]

امريكا شاه را بر تخت نشاند يعنى در 1941 متفقين او را به جاى رضاخان كه نوكر انگليس بود نشاندند و دولت امريكا در برابر مخالفت مردم ايران پيوسته از او حمايت كرد. شاه همه منابع ما را غارت كرد، شرف ملى ما، سرمايه هاى ما، استعدادهاى جوانان ما را بر باد داد، بدين ترتيب ايرانيان نمى توانند نظر خوبى به دولت امريكا داشته باشند.[6]

شاه مخلوع در يكى از كتاب هايش كه بعد جمع كردند، اين كلمه بود كه بعد از اينكه اين قواى ثلاثه آمدند و اجتماع كردند سرانشان در تهران ، او نوشته است كه اينها صلاح ديدند كه من باشم ، ما باشيم در ايران . بعد آنهائى كه اطرافش بودند، لابد به او فهماندند كه بد غلطى كردى . آن كتاب را با آن جمله اش را ديگر محو كردند و جمع كردند از قرارى كه گفتند. اين يك سندى است از زبان يك نفرى كه در اينجا به طور ظلم سلطه داشت ، اين يك اقرارى است كه  از او به اينكه آنها من را در اينجا قرار دادند. قبل از او براى پدرش هم همين مساله بود منتها آن را خود انگليس ‍ ها در راديوى دهلى اقرار كردند، گفتند ما رضاخان را آورديم در ايران و سلطنت به او داديم لكن به ما خيانت كرد و او را بيرون كرديم . اين هم اقرارى بود كه انگلستان كرد آن هم اقرارى بود كه همان كسى كه دست نشانده خود آنها بود كرد. در يكى از صحبت هايش محمدرضا گفت كه ليست وكلا را از سفارتخانه مى نوشتند و پيش ما مى فرستادند و ما ملزم بوديم كه آنها را وكيل كنيم . ما، هم وكلا را با اين كلمه مى شناسيم و هم محمدرضا را و دستگاه هاى دولتى را با اين كلمه مى توانيم بشناسيم و هم آمريكا و شوروى و انگلستان را. اينها شواهدى است كه هست .[7]



[1] صحيفه نور جلد:4 صفحه :24 تاريخ سخنرانى :14/9/57

[2] صحيفه نور جلد:5 صفحه :158 تاريخ سخنرانى :16/12/57

[3] جيمى كارتر، رئيس جمهور اسبق آمريكا

[4] صحيفه نور جلد:6 صفحه :144 تاريخ سخنرانى :21/2/58

[5] صحيفه نور جلد:11 صفحه :190 تاريخ سخنرانى : 14/10/58

[6] صحيفه نور جلد:11 صفحه :199 تاريخ سخنرانى : 15/10/58

[7] صحيفه نور جلد:12 صفحه :136 تاريخ سخنرانى :14/3/59

(0 رای)
این مقاله مفید بود
این مقاله مفید نبود

این قسمت مخصوص ثبت نظر کاربران در خصوص سوال پرسیده شده میباشد. لطفا از ثبت سوال جدید در این بخش خودداری فرمایید. برای ثبت سوال جدید از گزینه "ارسال سوال" استفاده نمایید. بدیهی است به سوالاتی که در این صفحه پرسیده شود ، پاسخی از طرف سایت داده نخواهد شد.
نظر (0)
ارسال یک نظر جدید
 
 
نام کامل :
پست الکترونیک :
نظر:
تأیید کد امنیتی 
 
لطفا متنی را که در کادر زیر می بینید وارد نمایید