آرشیو پرسش و پاسخ ها: تاریخ اسلام

داستان حجاج بن علاط سلمی

س:داستان حجاج بن علاط سلمی چه بوده؟

ج: پس از فتح خيبر حجاج بن علاط از رسول خدا اجازه خواست تا براى جمع آورى اموال خود كه در نزد همسرش و نيز در نزد بازرگانان مكه بود، راهى مكه شود. او به رسول خدا گفت : براى وصول اموالم ناچاردروغى هم گفتم . رسول خدا فرمود: بگو. حجاج  مى گويد: تا به مكه رسيدم ، مردانى از قريش را ديدم كه در جستجوى به دست آوردن اخبار هستند كه كار رسول خدا با اهالى دلير خيبر به كجا كشيده است و چون هنوز از مسلمان شدن من بي خبر بودند، گفتند: اى ابومحمد چه خبر؟
شنيده ايم كه اين راهزن (يعنى : رسول خدا) رهسپار خيبر شده است . گفتم : آرى ، خبرى دارم كه شما را شادمان مى كند. گفتند: بگو. حجاج  مى گويد: گفتم : محمد چنان شكستى خورد كه هرگز مانند آن را نشنيده ايد و يارانش همه كشته شدند و خودش نيز اسير است و گفتند: او را نمى كشيم ، بلكه به مكه اش مى فرستيم تا اهل مكه او را به جاى كشتگان خود، بكشند. آنان از اين خبر بسيار شادمان گشتند. سپس حجاج  گفت : با من كمك كنيد تا پول و مال خود را كه نزد اين و آن مانده است فراهم كنم ، زيرا در نظر دارم به خيبر برگردم و از شكست خوردگان اصحاب محمد، چيزى به دست آورم . پس همه در انجام اين كار مساعدت كردند، بدانگونه كه از آن بهتر نمى شد.

(0 رای)
این مقاله مفید بود
این مقاله مفید نبود

این قسمت مخصوص ثبت نظر کاربران در خصوص سوال پرسیده شده میباشد. لطفا از ثبت سوال جدید در این بخش خودداری فرمایید. برای ثبت سوال جدید از گزینه "ارسال سوال" استفاده نمایید. بدیهی است به سوالاتی که در این صفحه پرسیده شود ، پاسخی از طرف سایت داده نخواهد شد.
نظر (0)
ارسال یک نظر جدید
 
 
نام کامل :
پست الکترونیک :
نظر:
تأیید کد امنیتی 
 
لطفا متنی را که در کادر زیر می بینید وارد نمایید