آرشیو پرسش و پاسخ ها: تفسيري

تفسیر آیات 2 تا 15 سوره ی اسرا

 

 تفسیر ایات 2تا 15 سوره معراج چیست
>
> با سلام دوست عزیز احتمالا منظور شما سوره اسراء یا بنی اسرائیل است که ماجرای سفر معراج پیامبر را بیان میکند
> ابتداء اجمالی از تفسیر سوره اسراء - آیه های 1 تا 15 بنا به درخواست شما تقدیم میگردد انشاءالله ما رو دعا کنید اما ابتداء شناختی اجمالی از سوره
>
> با این سوره جزء پانزدهم قرآن مجيد شروع میشود
>
> اين سوره در «مكّه» نازل شده و داراى 111 آيه است‏
>
> قبل از ورود در تفسير اين سوره توجه به چند نكته لازم است:
>
> 1- نامهاى اين سوره:
>
> نام مشهور اين سوره «بنى اسرائيل» است و نامهاى ديگرى نيز از قبيل «اسراء» و «سبحان» دارد.
>
> اگر نام «بنى اسرائيل» بر آن گذارده شده به خاطر آن است كه بخش قابل ملاحظه‏اى در آغاز و پايان اين سوره پيرامون بنى اسرائيل است.
>
> و اگر به آن «اسراء» گفته مى‏شود به خاطر نخستين آيه آن است كه پيرامون اسراء (معراج) پيامبر صلّى اللّه عليه و آله سخن مى‏گويد، و «سبحان» نيز از نخستين كلمه اين سوره گرفته شده است.
>
> 2- محتواى سوره:
>
> اين سوره بنابر مشهور در مكّه نازل شده و طبعا ويژگيهاى سوره‏ هاى مكّى در آن جمع است، و بطور كلى مى‏توان گفت آيات اين سوره بر چند محور زير دور مى‏زند.
>
> 1- دلائل نبوت مخصوصا قرآن و نيز معراج.
>
> 2- بحثهائى مربوط به معاد، مسأله كيفر و پاداش و نامه اعمال و نتائج آن.
>
> 3- بخشى از تاريخ پرماجراى بنى اسرائيل.
>
> 4- مسأله آزادى اراده و اختيار.
>
> 5- مسأله حساب و كتاب در زندگى اين جهان.
>
> 6- حق شناسى در همه سطوح، مخصوصا در باره خويشاوندان، و بخصوص پدر و مادر.
>
> 7- تحريم «اسراف و تبذير» و «بخل» و «فرزندكشى» و «زنا» و «خوردن مال يتيمان» و «كم فروشى» و «تكبر» و «خونريزى».
>
> 8- بحثهايى در زمينه توحيد و خداشناسى.
>
> 9- مبارزه با هرگونه لجاجت در برابر حق.
>
> 10- شخصيت انسان و فضيلت و برترى او بر مخلوقات ديگر.
>
> 11- تأثير قرآن براى درمان هرگونه بيمارى اخلاقى و اجتماعى.
>
> 12- اعجاز قرآن و عدم توانايى مقابله با آن.
>
> 13- وسوسه ‏هاى شيطان و هشدار به همه مؤمنان.
>
> 14- بخشى از تعليمات مختلف اخلاقى.
>
> 15- و سر انجام فرازهايى از تاريخ پيامبران به عنوان درسهاى عبرتى براى همه انسانها و شاهدى براى مسائل مزبور.
>
> 3- فضيلت تلاوت سوره:
>
> در روايات اجر و پاداش فراوانى براى كسى كه اين سوره را بخواند نقل شده از جمله اين كه: در روايتى از امام صادق عليه السّلام چنين مى‏خوانيم: «كسى كه سوره بنى اسرائيل را هر شب جمعه بخواند از دنيا نخواهد رفت تا اين كه قائم را درك كند و از يارانش خواهد بود».
>
> كرارا گفته‏ايم اين پاداشها و فضيلتها هرگز براى خواندن تنها نيست، بلكه خواندنى است كه توأم با تفكر و انديشه و سپس الهام گرفتن براى عمل بوده باشد.
>
> بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
>
> (آيه 1)- معراج‏گاه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله! نخستين آيه اين سوره از مسأله «اسرا» يعنى، سفر شبانه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله از «مسجد الحرام» به «مسجد اقصى» (بيت المقدس) كه مقدمه‏اى براى معراج بوده است سخن مى‏گويد، اين سفر كه در يك شب و مدت كوتاهى صورت گرفت حد اقل در شرايط آن زمان از طرق عادى به هيچ وجه امكان‏پذير نبود، و جنبه اعجاز آميز و كاملا خارق العاده داشت.
>
> نخست مى‏گويد: «منزّه است آن خداوندى كه بنده‏اش را در يك شب از مسجد الحرام به مسجد اقصى- كه گردا گردش را پربركت ساخته‏ايم- برد» (سُبْحانَ الَّذِي أَسْرى‏ بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بارَكْنا حَوْلَهُ).
>
> اين سير شبانه خارق العاده «به خاطر آن بود كه بخشى از آيات عظمت خود را به او نشان دهيم» (لِنُرِيَهُ مِنْ آياتِنا).
>
> پيامبر صلّى اللّه عليه و آله گرچه عظمت خدا را شناخته بود، اما سير در آسمانها به روح پرعظمت او در پرتو مشاهده آن آيات بيّنات عظمت بيشترى داد تا آمادگى فزونترى براى هدايت انسانها پيدا كند. و در پايان اضافه مى‏كند: «خداوند شنوا و بيناست» «إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ).
>
> اشاره به اين كه اگر خداوند پيامبرش را براى اين افتخار برگزيد بى‏دليل نبود، زيرا او گفتار و كردارى آنچنان پاك و شايسته داشت كه اين لباس بر قامتش كاملا زيبا بود، خداوند گفتار پيامبرش را شنيده و كردار او را ديده و لياقتش را براى اين مقام پذيرفته بود (مشهور و معروف در ميان دانشمندان اسلام اين است كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله به هنگامى كه در مكّه بود در يك شب از مسجد الحرام به مسجد اقصى در بيت المقدس به قدرت پروردگار آمد، و از آنجا به آسمانها صعود كرد، و آثار عظمت خدا را در پهنه آسمان مشاهده نمود و همان شب به مكّه بازگشت. و نيز مشهور و معروف آن است كه اين سير زمينى و آسمانى را با جسم و روح توأما انجام داد.).
>
> (آيه 2)- از آنجا كه نخستين آيه اين سوره از سير پيامبر صلّى اللّه عليه و آله سخن مى‏گفت، و اين گونه موضوعات غالبا از طرف مشركان و مخالفان مورد انكار واقع مى‏شد كه چگونه ممكن است پيامبرى از ميان ما برخيزد كه اين همه افتخار داشته باشد لذا قرآن در اينجا اشاره به دعوت موسى و كتاب آسمانى او مى‏كند تا معلوم شود اين‏
>
> برنامه رسالت چيز نوظهورى نيست، همچنين مخالفت لجوجانه و سرسختانه مشركان نيز در تاريخ گذشته مخصوصا تاريخ بنى اسرائيل، سابقه دارد.
>
> آيه مى‏گويد: «و ما به موسى كتاب (آسمانى) داديم» (وَ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ).
>
> «و آن را مايه هدايت بنى اسرائيل قرار داديم» (وَ جَعَلْناهُ هُدىً لِبَنِي إِسْرائِيلَ).
>
> بدون شك منظور از «كتاب» در اينجا «تورات» است كه خداوند براى هدايت بنى اسرائيل در اختيار موسى (ع) گذاشت.
>
> سپس به هدف اساسى بعثت پيامبران از جمله موسى اشاره مى‏كند كه به آنها گفتيم: «غير مرا و كيل و تكيه‏گاه خود قرار ندهيد» (أَلَّا تَتَّخِذُوا مِنْ دُونِي وَكِيلًا).
>
> اين يكى از شاخه‏هاى اصلى توحيد است، توحيد در عمل كه نشانه توحيد در عقيده است، كسى كه مؤثر واقعى را در جهان هستى تنها خدا مى‏داند به غير او تكيه نخواهد كرد.
>
> (آيه 3)- در اين آيه براى اين كه عواطف بنى اسرائيل را در رابطه با شكرگزارى از نعمتهاى الهى مخصوصا نعمت معنوى و روحانى كتاب آسمانى برانگيزد آنها را مخاطب ساخته، مى‏گويد: «اى فرزندان كسانى كه با نوح در كشتى حمل كرديم»! (ذُرِّيَّةَ مَنْ حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ).
>
> فراموش نكنيد كه: «نوح بنده شكرگزارى بود» (إِنَّهُ كانَ عَبْداً شَكُوراً).
>
> شما كه فرزندان ياران نوح هستيد چرا به همان برنامه نياكان با ايمانتان اقتدا نكنيد؟ چرا در راه كفران گام بگذاريد؟!
>
> (آيه 4)- سپس به ذكر گوشه‏اى از تاريخ پرماجراى بنى اسرائيل پرداخته، مى‏گويد: «و ما در كتاب (تورات) به بنى اسرائيل اعلام كرديم كه شما در زمين، دو بار فساد خواهيد كرد، و راه طغيان بزرگى را در پيش خواهيد گرفت» (وَ قَضَيْنا إِلى‏ بَنِي إِسْرائِيلَ فِي الْكِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ مَرَّتَيْنِ وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبِيراً).
>
> منظور از كلمه «الارض» به قرينه آيات بعد سرزمين مقدس فلسطين است كه «مسجد الاقصى» در آن واقع شده است.
>
> (آيه 5)- سپس به شرح اين دو فساد بزرگ و حوادثى كه بعد از آن به عنوان مجازات الهى واقع شد پرداخته، چنين مى‏گويد: «هنگامى كه نخستين وعده فرا رسد (و شما دست به فساد و خونريزى و ظلم و جنايت بزنيد) ما گروهى از بندگان بسيار نيرومند (و رزمنده و جنگجوى) خود را به سراغ شما مى‏فرستيم» تا به كيفر اعمالتان شما را درهم بكوبند (فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما بَعَثْنا عَلَيْكُمْ عِباداً لَنا أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ).
>
> اين قوم جنگجو آن چنان بر شما هجوم مى‏برند كه حتى براى يافتن نفراتتان «هر خانه و ديارى را جستجو مى‏كنند» (فَجاسُوا خِلالَ الدِّيارِ).
>
> «و اين يك وعده قطعى و تخلف ناپذير خواهد بود» (وَ كانَ وَعْداً مَفْعُولًا).
>
> (آيه 6)- «سپس (الطاف الهى بار ديگر به سراغ شما مى‏آيد و) شما را بر آن (قوم مهاجم) چيره مى‏كنيم» (ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ).
>
> «و شما را به وسيله اموال و ثروت سرشار و فرزندانى كمك خواهيم كرد» (وَ أَمْدَدْناكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ).
>
> «و نفرات شما را بيشتر (از دشمن) قرار مى‏دهيم» (وَ جَعَلْناكُمْ أَكْثَرَ نَفِيراً).
>
> (آيه 7)- اين گونه الطاف الهى شامل حال شما مى‏شود شايد به خود آييد و به اصلاح خويشتن بپردازيد دست از زشتيها برداريد و به نيكيها رو آريد، چرا كه:
>
> «اگر نيكى كنيد به خود نيكى كرده‏ايد و اگر بدى كنيد بازهم به خود مى‏كنيد» (إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها).
>
> اين يك سنت هميشگى است نيكيها و بديها سر انجام به خود انسان باز مى‏گردد. ولى مع الاسف نه آن مجازات شما را بيدار مى‏كند و نه اين نعمت و رحمت مجدد الهى، باز هم به طغيان مى‏پرازيد و راه ظلم و ستم و تعدى و تجاوز را پيش مى‏گيريد و «فساد كبير» در زمين ايجاد مى‏كنيد و برترى جويى را از حد مى‏گذرانيد.
>
> سپس وعده دوم الهى فرا مى‏رسد: «و هنگامى كه وعده دوم فرا رسد (باز گروهى جنگجو و پيكارگر بر شما چيره مى‏شوند، آن چنان بلايى به سرتان مى‏آورند كه) آثار غم و اندوه از صورتهايتان ظاهر مى‏شود» (فَإِذا جاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ لِيَسُوؤُا وُجُوهَكُمْ).
>
> آنها حتى بزرگ معبدتان بيت المقدس را از دست شما مى‏گيرند «و داخل مسجد (الأقصى) مى‏شوند همانگونه كه بار اول وارد شدند» (وَ لِيَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ كَما دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ).
>
> آنها به اين هم قناعت نمى‏كنند «و آنچه را زير سلطه خود مى‏گيرند، درهم مى‏كوبند» (وَ لِيُتَبِّرُوا ما عَلَوْا تَتْبِيراً).
>
> (آيه 8)- با اين حال باز درهاى توبه و بازگشت شما به سوى خدا بسته نيست باز هم «اميد است پروردگارتان به شما رحم كند» (عَسى‏ رَبُّكُمْ أَنْ يَرْحَمَكُمْ).
>
> «و هرگاه (به سوى ما) برگرديد ما هم باز مى‏گرديم» (وَ إِنْ عُدْتُمْ عُدْنا).
>
> و لطف و رحمت خود را به شما باز مى‏گردانيم، و اگر به فساد و برترى جويى گراييد باز هم شما را به كيفر شديد گرفتار خواهيم ساخت.
>
> و تازه اين مجازات دنياست «و جهنم را براى كافران زندان سختى قرار داديم» (وَ جَعَلْنا جَهَنَّمَ لِلْكافِرِينَ حَصِيراً).
>
> دو فساد بزرگ تاريخى بنى اسرائيل: در آيات فوق، سخن از دو انحراف اجتماعى بنى اسرائيل كه منجر به فساد و برترى جويى مى‏گردد به ميان آمده است، كه به دنبال هر يك از اين دو، خداوند مردانى نيرومند و پيكارجو را بر آنها مسلط ساخته تا آنها را سخت مجازات كنند و به كيفر اعمالشان برسانند.
>
> آنچه از تاريخ بنى اسرائيل استفاده مى‏شود اين است كه نخستين كسى كه بر آنها هجوم آورد و «بيت المقدس» را ويران كرد، بخت نصّر پادشاه بابل بود، و هفتاد سال بيت المقدس به همان حال باقى ماند، تا يهود قيام كردند و آن را نوسازى نمودند، دومين كسى كه بر آنها هجوم برد قيصر روم اسپيانوس بود كه وزيرش «طرطوز» را مأمور اين كار كرد، او به تخريب بيت المقدس و تضعيف و قتل بنى اسرائيل كمر بست، و اين حدود يكصد سال قبل از ميلاد بود.
>
> بنابراين ممكن است دو حادثه‏اى كه قرآن به آن اشاره مى‏كند همان باشد كه در تاريخ بنى اسرائيل نيز آمده است.
>
> (آيه 9)- مستقيم‏ ترين راه خوشبختى! در آيات گذشته سخن از بنى اسرائيل و كتاب آسمانيشان تورات و تخلفشان از اين برنامه الهى و كيفرهايشان در اين رابطه در ميان بود.
>
> از اين بحث به «قرآن مجيد» كتاب آسمانى مسلمين كه آخرين حلقه كتب آسمانى است منتقل شده، مى‏گويد: «اين قرآن مردم را به آيينى كه مستقيم‏ترين و پابرجاترين آيينهاست هدايت مى‏كند» (إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ).
>
> يعنى «قرآن به طريقه‏اى كه مستقيم‏ترين و صافترين و پابرجاترين طرق است دعوت مى‏كند».
>
> صافتر و مستقيم‏تر، از نظر عقائدى كه عرضه مى‏كند. صافتر و مستقيم‏تر، از اين نظر كه ميان ظاهر و باطن، عقيده و عمل، تفكر و برنامه، همگونى ايجاد كرده و همه را به سوى «اللّه» دعوت مى‏كند.
>
> صافتر و مستقيم ‏تر، از نظر قوانين اجتماعى و اقتصادى و نظامات سياسى كه بر جامعه انسانى حكم فرما مى‏سازد.
>
> و بالاخره صافتر و مستقيم‏تر از نظر نظام حكومتى كه برپا دارنده عدل است و درهم كوبنده ستم و ستمگران.
>
> سپس از آن‏جا كه موضع گيريهاى مردم در برابر اين برنامه مستقيم الهى مختلف است، به دو نوع موضع گيرى مشخص و نتائج آن اشاره كرده، مى‏فرمايد:
>
> «و اين قرآن به مؤمنانى كه اعمال صالح انجام مى‏دهند مژده مى‏دهد كه براى آنان پاداش بزرگى است» (وَ يُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً كَبِيراً).
>
> (آيه 10)- «و (به) آنها كه ايمان به آخرت و دادگاه بزرگش ندارند (و طبعا عمل صالحى نيز انجام نمى‏دهند نيز بشارت مى‏دهد كه) عذاب دردناكى براى آنها آماده كرده‏ايم» (وَ أَنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذاباً أَلِيماً).
>
> تعبير به «بشارت» در مورد مؤمنان دليلش روشن است، ولى در مورد افراد بى‏ايمان و طغيانگر در حقيقت يك نوع استهزاء است.
>
> (آيه 11)- در اين آيه به تناسب بحث گذشته به يكى از علل مهم بى‏ايمانى كه عدم مطالعه كافى در امور است اشاره كرده، چنين مى‏فرمايد: «و انسان همان گونه كه نيكي ها را طلب مى‏كند (به خاطر دستپاچگى و عدم مطالعه كافى) به طلب بديها برمى‏خيزد» (وَ يَدْعُ الْإِنْسانُ بِالشَّرِّ دُعاءَهُ بِالْخَيْرِ).
>
> «چرا كه انسان ذاتا عجول است» (وَ كانَ الْإِنْسانُ عَجُولًا).
>
> در حقيقت «عجول» بودن انسان براى كسب منافع بيشتر و شتابزدگى او در تحصيل «خير» و منفعت سبب مى‏شود كه تمام جوانب مسائل را مورد بررسى قرار ندهد، و چه بسيار كه با اين عجله، نتواند خير واقعى خود را تشخيص دهد، بلكه هوى و هوسهاى سركش چهره حقيقت را در نظرش دگرگون سازد و به دنبال شرّ برود.
>
> و در اين حال همان گونه كه انسان، از خدا تقاضاى نيكى مى‏كند، بر اثر سوء تشخيص خود، بديها را از او تقاضا مى‏كند، و همان گونه كه براى نيكى تلاش مى‏كند، به دنبال شر و بدى مى‏رود، و اين بلاى بزرگى است براى نوع انسانها و مانع عجيبى است در طريق سعادت، و موجب ندامت و خسران! در حديثى از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله نقل شده كه فرمود: «مردم را عجله هلاك مى‏كند، اگر مردم با تأمل كارها را انجام مى‏دادند كسى هلاك نمى‏شد».
>
> البته در روايات اسلامى بابى در زمينه «تعجيل (و سرعت) در كار خير داريم» از جمله در حديثى از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله مى‏خوانيم: «خداوند كار نيكى را دوست دارد كه در آن شتاب شود».
>
> به هر حال عجله مذموم آن است كه به هنگام بررسى و مطالعه در جوانب كار و شناخت صورت گيرد، اما سرعت و عجله ممدوح آن است كه بعد از تصميم گيرى لازم، در اجرا درنگ نشود، و لذا در روايات مى‏خوانيم: «در كار خير، عجله كنيد» يعنى بعد از آن كه خير بودن كارى ثابت شد ديگر جاى مسامحه نيست.
>
> (آيه 12)- در اين آيه از آفرينش شب و روز و منافع و بركات اين دو و وجود حساب و كتاب در عالم سخن مى‏گويد تا هم دليلى باشد بر توحيد و شناخت خدا و بحث گذشته معاد را تكميل كند و هم شاهدى باشد بر لزوم دقت در عواقب كارها و عدم شتابزدگى مى‏فرمايد: «ما شب و روز را دو نشانه (توحيد و عظمت خود) قرار داديم» (وَ جَعَلْنَا اللَّيْلَ وَ النَّهارَ آيَتَيْنِ). برگزيده تفسير نمونه، ج‏2، ص: 623
>
> «سپس نشانه شب را محو كرده، و نشانه روز را روشنى بخش (به جاى آن) قرار داديم» (فَمَحَوْنا آيَةَ اللَّيْلِ وَ جَعَلْنا آيَةَ النَّهارِ مُبْصِرَةً).
>
> و از اين كار دو هدف داشتيم، نخست اين كه « (در پرتو آن) فضل پروردگارتان را بطلبيد» و به تلاش زندگى برخيزيد (لِتَبْتَغُوا فَضْلًا مِنْ رَبِّكُمْ).
>
> هدف ديگر اين كه: «عدد سالها و حساب (كارهاى زمان بندى شده خود) را بدانيد» (وَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِينَ وَ الْحِسابَ).
>
> تمام جهان هستى بر محور حساب و اعداد مى‏گردد و هيچ يك از نظامات اين عالم بدون حساب نيست، طبيعى است انسان كه جزئى از اين مجموعه است نمى‏تواند بى‏حساب و كتاب زندگى كند.
>
> «و ما هر چيز را مشخص و روشن ساختيم» (وَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ فَصَّلْناهُ تَفْصِيلًا).
>
> (آيه 13)- از آنجا كه در آيات گذشته سخن از مسائل مربوط به «معاد» و «حساب» در ميان بود، در اينجا به مسأله «حساب اعمال انسانها» و چگونگى آن در روز قيامت پرداخته، مى‏گويد: «و هر انسانى اعمالش را به گردنش آويخته‏ايم»! (وَ كُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِي عُنُقِهِ).
>
> «طائر» به معنى پرنده است، ولى در اينجا اشاره به چيزى است كه در ميان عرب معمول بوده كه به وسيله پرندگان، فال نيك و بد مى‏زدند. مثلا اگر پرنده‏اى از طرف راست آنها حركت مى‏كرد آن را به فال نيك مى‏گرفتند، و اگر از طرف چپ حركت مى‏كرد آن را به فال بد مى‏گرفتند.
>
> قرآن در حقيقت مى‏گويد: فال نيك و بد، و طالع سعد و نحس، چيزى جز اعمال شما نيست كه به گردنتان آويخته است و نتائج آن در دنيا و آخرت از شما جدا نمى‏شود! قرآن سپس اضافه مى‏كند: «و ما روز قيامت كتابى براى او بيرون مى‏آوريم كه آن را در برابر خود گشوده مى‏بيند» (وَ نُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ كِتاباً يَلْقاهُ مَنْشُوراً).
>
> روشن است كه منظور از «كتاب» چيزى جز كارنامه عمل انسان نيست، همان كارنامه‏ اى كه در اين دنيا وجود دارد و اعمال او در آن ثبت مى‏شود، منتها در اينجا پوشيده و مكتوم است و در آنجا گشوده و باز.
>
> (آيه 14)- در اين هنگام به او گفته مى‏شود: «نامه اعمالت را خودت بخوان»! (اقْرَأْ كِتابَكَ).
>
> «كافى است كه خودت امروز حسابگر خويش باشى»! (كَفى‏ بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيباً). يعنى آنقدر مسائل روشن و آشكار است و شواهد و مدارك زنده كه جاى گفتگو نيست. و به اين ترتيب چيزى نيست كه بتوان آن را حاشا كرد.
>
> در حديثى از امام صادق عليه السّلام مى‏خوانيم: «در آن روز انسان آنچه را انجام داده و در نامه عمل او ثبت است همه را به خاطر مى‏آورد گويى همان ساعت آن را انجام داده است! لذا فرياد مجرمان بلند مى‏شود و مى‏گويند: اين چه نامه‏اى است كه هيچ صغير و كبيره‏اى را فروگذار نكرده است»؟
>
> (آيه 15)- اين آيه، چهار حكم اساسى و اصولى را در رابطه با مسأله حساب و جزاى اعمال بيان مى‏كند.
>
> 1- نخست مى‏گويد: «هر كسى هدايت شود براى خود هدايت يافته» و نيجه‏اش عائد خود او مى‏شود (مَنِ اهْتَدى‏ فَإِنَّما يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ).
>
> 2- «و آن كس كه گمراه گردد، به زيان خود گمراه شده است» و عواقب شومش دامن خودش را مى‏گيرد (وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما يَضِلُّ عَلَيْها).
>
> 3- «و هيچ كس بار گناه ديگرى را به دوش نمى‏كشد» و كسى را به جرم ديگرى مجازات نمى‏كنند (وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى‏).
>
> البته اين قانون كلى كه «هيچ كس بار گناه ديگرى را به دوش نمى‏كشد» هيچ گونه منافاتى با آنچه در آيه سوره نحل گذشت كه مى‏گويد: «گمراه كنندگان بار مسؤوليت كسانى را كه گمراه كرده‏اند نيز بر دوش مى‏كشند» ندارد. زيرا آنها به خاطر اقدام به گمراه ساختن ديگران، فاعل آن گناه محسوب مى‏شوند، و در حقيقت اين بار گناهان خودشان است كه بر دوش دارند.
>
> 4- سر انجام چهارمين حكم را به اين صورت بيان مى‏كند كه: «و ما (هيچ شخص و قومى را) مجازات نخواهيم كرد مگر آنكه پيامبرى مبعوث كرده باشيم» تا وظائفشان را كاملا تشريح و اتمام حجت كند (وَ ما كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولًا).
> منبع : برگزيده تفسير نمونه، ج‏2، ص: 615 -625
>
>


(4 رای)
این مقاله مفید بود
این مقاله مفید نبود

این قسمت مخصوص ثبت نظر کاربران در خصوص سوال پرسیده شده میباشد. لطفا از ثبت سوال جدید در این بخش خودداری فرمایید. برای ثبت سوال جدید از گزینه "ارسال سوال" استفاده نمایید. بدیهی است به سوالاتی که در این صفحه پرسیده شود ، پاسخی از طرف سایت داده نخواهد شد.
نظر (1)
شهرزاد وطنی
۲۶ اسفند ۱۳۹۷ ساعت۱۷:۳۹
با عرض سلام و احترام

تفسیرتون خیلی جامع و مفید هست، من سوالاتی راجع به آیات 1 و 11 داشتم که در تفسیر شما پاسخشون رو دریافت کردم و خیلی از تفسیر پرمحتواتون بهره مند شدم.

بسیار بسیار سپاسگزارم
شهرزاد وطنی
ارسال یک نظر جدید
 
 
نام کامل :
پست الکترونیک :
نظر:
تأیید کد امنیتی 
 
لطفا متنی را که در کادر زیر می بینید وارد نمایید