آرشیو پرسش و پاسخ ها: علوم قراني

آیه ی 49 سوره ی احزاب و آیه ی 2 سوره ی ملک

 

*سلام 1 - تاکید بر حجاب خانم ها برای سلامت آقایان است یا خود آنها؟(با توجه به سوره احزاب آیه49) 2 - اگر قرار است زندگی کنیم ، چرا باید بمیریم و اگر قرار است بمیریم، چرا به دنیا آمدیم؟(با توجه به سوره ملک آیه2)
با سلام دوست عزیز آیه 49 سوره احزاب ربطی به حجاب خانمها ندارد بیشتر اشاره میکند که چنانچه مردی همسر خود را طلاق داد رفتار وبرخورد شایسته با او داشته باشد و حق زن را آنگونه که خدا خواسته ادا نماید اگر قبل از دخول یا بعد از دخول سهم و حق مهریه آنان را به شایستگی پرداخت کنید آیه و ترجمه در ذیل بیان میشود:
(یا ایها الذین امنوآ اذا نکحتم المؤمنات ثم طلقتموهن من قبل ان تمسوهن فما لکم علیهن من عده تعتدونها فمتعوهن وسرحوهن سراحا جمیلا):(ای کسانیکه ایمان آورده اید، وقتی که زنان مؤمن را به نکاح خود درآوردید و بعدطلاقشان دادید قبل از آنکه آنها را لمس کنید، در این صورت لازم نیست که عده طلاق شما را نگه دارند، پس چیزی از مال به ایشان بدهید و به صورتی خوش آنها را طلاق دهید)(نکاح ) یعنی عقد ازدواج و (مس ) کنایه از نزدیکی و انجام عمل زناشویی است و(تسریح جمیل ) یعنی طلاق بدون خصومت و نزاع و (متعوهن ) یعنی آنها را با دادن مالی بهره مند سازید.می فرماید: ای مؤمنان وقتی زنان مؤمنه را قبل از نزدیکی طلاق می دهید دیگر لازم نیست عده طلاق شما را نگه دارند، بلکه بر شما واجب است آنها را با چیزی از مال بهره مند کنید (اعم از اینکه مهریه بر ایشان قرار داده باشید یا خیر) و بدون خشونت ودرگیری آنها را طلاق دهید.
----------
اما سوال دوم شما درباره زندگی و مرگ با اشاره به آیه دوم سوره ملک دوست عزیز ،در این آیه خداوند بـه هدف آفرینش مرگ و حیات انسان که از شؤ ون مالکیت و حاکمیت خدا است اشـاره کـرده ، مـى فرماید: (او کسى است که مرگ و حیات را آفرید تا شما را بیازماید که کدامیک بهتر عمل مى کنید) (الذى خلق الموت و الحیاة لیبلوکم ایکم احسن عملا).
(مـرگ ) اگـر به معنى فنا و نیستى باشد مخلوق نیست ، چرا که خلقت به امور وجودى تـعلق مى گیرد، ولى مى دانیم که حقیقت مرگ انتقال از جهانى به جهان دیگر است ، و این قطعا یک امر وجودى است که مى تواند مخلوق باشد.
و اگـر مـرگ در ایـنـجـا قبل از حیات ذکر شده به خاطر تاءثیر عمیقى است که توجه به مرگ در حسن عمل دارد. گذشته از اینکه مرگ قبل از زندگى بوده است .
منظور از آزمایش خداوند چنانکه قبلا نیز گفته ایم نوعى پرورش است ،
بـه ایـن مـعـنـى کـه انـسانها را به میدان عمل مى کشد تا ورزیده و آزموده و پاک و پاکیزه شوند. و لایق قرب خدا گردند.
قـابـل تـوجـه ایـنـکـه هـدف (آزمـایـش حـسـن ) عـمـل مـعـرفـى کـرده ، نـه کـثـرت عمل ، و این دلیل بر این است که اسلام به (کیفیت ) اهمیت مى دهد نه به کمیت مهم آن است که عمل خالصانه و براى خدا مفید و جامع باشد، هر چند از نظر کمیت کم باشد.
لذا در اینکه منظور از (احسن عملا) چیست در بعضى از روایات اسلامى از پیغمبر گرامى اسلام (صلى الله علیه و آله و سلم ) نقل شده که فرمود: اتمکم عقلا، و اشدکم لله خوفا، و احسنکم فیما امر الله به و نهى عنه نظرا، و ان کان اقلکم تطوعا! (منظور این است که کـدامـیـک از شـمـا عقل و خرد کامل تر، و خداترسى بیشتر، و آگاهى فزون تر بر اوامر و نواهى الهى دارید، هر چند اعمال مستحبتان کمتر بوده باشد).
بدیهى است عقل کامل عمل را پاکتر و نیت را خالص تر و پاداش را بیشتر مى کند.
و در حـدیـثـى از امـام صـادق (عـلیـه السـلام ) مـى خـوانـیـم : لیـس یعنى اکثر عملا، و لکن اصـوبـکـم عـمـلا، و انـمـا الاصـابـة خـشـیـة الله و النـیـة الصـادقـة ، ثـم قـال الابـقـاء عـلى العـمـل حـتـى یـخـلص . اشـد مـن العـمـل ، و العـمـل الخـالص الصـالح الذى لا تـریـد ان یـحـمـدک عـلیـه احـد الا الله عـز و جل :
(مـنـظـور ایـن نـیـسـت کـدامـیـک بیشتر عمل مى کنید، بلکه منظور این است کدامیک صحیح تر عمل مى کنید، و عمل صحیح آن است که تواءم با خداپرستى
و نـیـت پـاک بـاشـد، سـپـس فـرمـود: نـگـهـدارى عـمـل از آلودگـى سـخـت تـر اسـت از خـود عـمـل ، و عـمـل خـالص صـالح ، عـملى است که نمى خواهى احدى جز خدا تو را به خاطر آن بستاید).
در مـورد هـدف آفـریـنـش انـسـان در تـفـسـیـر سـوره (ذاریـات ) ذیـل آیـه 56 (و مـا خـلقـت الجـن و الانس الا لیعبدون ) بحث مشروحى داشتیم در آنجا هدف (عـبـودیـت خـدا) ذکـر شـده ، و در ایـنـجـا (آزمـایـش حـسـن عـمـل )، روشـن اسـت کـه مـساءله آزمون و امتحان از مساءله عبودیت جدا نیست ، همانگونه که کمال عقل و خداترسى و نیت خالص که در روایات بالا به آن اشاره شده ، روح عبودیت را تشکیل مى دهد.
به این ترتیب عالم میدان آزمایش بزرگى است براى همه انسانها، وسیله آزمایش ، مرگ و حـیـات ، و هـدف ایـن آزمـون بـزرگ رسـیـدن بـه حـسـن عمل ، که مفهومش (تکامل معرفت ، و اخلاص نیت ، و انجام هر کار خیر) است .
و اگر مى بینیم بعضى از مفسران (احسن عملا) را در اینجا به معنى یاد مرگ کردن ، یا آمـاده بـراى مـرگ شـدن ، و امـثال آن تفسیر کرده اند در حقیقت اشاره به مصداقهائى از این معنى کلى است .
و از آنـجـا کـه در ایـن مـیدان آزمایش بزرگ انسان گرفتار لغزشهاى فراوانى مى شود، نـباید این لغزشها او را ماءیوس کند، و از تلاش و کوشش براى اصلاح خویش باز دارد، در پـایـان آیـه بـه بندگان وعده یارى و آمرزش داده مى گوید: (و او شکست ناپذیر و بخشنده است ) (و هو العزیز الغفور)
آرى او قادر بر هر چیز، و آمرزنده هر انسان توبه کارى است .
درحقیقت زندگی در این دنیا صرفاً مقدمه و پلی برای حیات دیگر است و حیات اخروی، اصل است. اگر فقط به ظواهر زندگی توجه شود، تنها لهو، لعب، زینت، تفاخر و تکاثر خواهد بود: « اعلموا أنمّا الحیوة الدنیا لعب و لهو و زینة و تفاخر بینکم و تکاثر فی الاموال و الاولاد...» (حدید/ 20)

اما آن چیزی ماندنی است که رنگ و بوی الهی دارد واین دنیا از بین رفتنی است. ما عندکم ... و ما عندالله باق.(نحل/ 96) اگر این انسان به نگرشی در زندگی برسد، محدودیت آن را به راحتی خواهد پذیرفت و اگر اصل محدودیت پذیرفته شود دیگر مناقشه در مقدار آن روا نیست، زیرا هر مقداری که باشد باز سوال خواهد شد چرا این مقدار؟!

قرآن کریم می فرماید: « عده ای چنان دنیا زده شده اند که آرزو می کنند هزار سال زندگی کنند و اگر حتی این قدر زندگی کنند، اما باز راضی نمی شوند و بیشتر می خواهند. در صورت، این زندگی موجب نجات آنها از آتشی نخواهد شد. ( قصص/ 88)
چون زندگی حقیقی و نهائی انسان در این دنیا نیست پس زندگی در آن باید محدود باشد و اگر اصل محدودیت پذیرفته شد دیگر هر مقدار که باشد باید پذیرفت و گرنه هر چقدر که افزایش یابد باز هم ناراضی خواهد بود. لذا یک مومن واقعی به جای آنکه خداوند را به خاطر عمر بیشتر مورد سؤال قرار دهد خود را مؤاخذه می کند که چرا به اندازه کافی تلاش نکرده است تا به حیات طیبه برسد؟ زیرا دغدغه اصلی کیفیت است نه کمیت که در سوره ملک اشاره شد" الذى خلق الموت و الحیوة لیبلوکم اءیکم اءحسن عملا و هو العزیز الغفور (2)هـمـان کـسـى کـه مـرگ و حـیـات را آفـریـد تـا شـمـا را بـیـازمـایـد کـه کـدامـیک بهتر عمل مى کنید و او شکست ناپذیر و بخشنده است .

بر این اساس اگر انسان دنیا را هدف خود قرار دهد به هیچ حدی راضی نمی شود، اما اگر اصل محدودیت را بپذیرد، دیگر مقدار مهم نبوده و مصلحت خویش را به خداوند واگذار می کند.

کسانی که به زندگی آخرت باور دارند اتمام این زندگی و رسیدن سریع تر به آن زندگی را طلب می کنند، چرا که کیفیت زندگی خود را بهبود بخشیده و دیگر دلبسته کمیت آن نیستند. اینان به دلیل ایمان و عمل صالح، آخرت خویش را آباد کرده اند و شوقشان به مرگ برای ورود به زندگی حقیقی است.

حضرت علی (علیه السلام) می فرماید:
شوق این افراد به مرگ بیش از شوق طفل به پستان مادر است. «والله ابن ابی طالب آنس بالموت من الطفل ....... اُمّه ».(نهج البلاغه، ابوالحسن محمد الرضی، تصحیح: صبحی صالح، خطبه 5)

خلاصه کلام آنکه : چون زندگی حقیقی و نهائی انسان در این دنیا نیست پس زندگی در آن باید محدود باشد و اگر اصل محدودیت پذیرفته شد دیگر هر مقدار که باشد باید پذیرفت و گرنه هر چقدر که افزایش یابد باز هم ناراضی خواهد بود. لذا یک مومن واقعی به جای آنکه خداوند را به خاطر عمر بیشتر مورد سؤال قرار دهد خود را مؤاخذه می کند که چرا به اندازه کافی تلاش نکرده است تا به حیات طیبه برسد؟ زیرا دغدغه اصلی کیفیت است نه کمیت. به همین دلیل امام سجاد علیه السلام می فرماید: «عَمّرینی ما کان عُمری بذلهً فی طاعتک فاذا کان عمری مرتعا للشیطان فاقبضنی الیک.» (بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، ج 70 ، ص 61 )

بر عمرم بیفزا تا زمانی که عمرم صرف اطاعت از تو باشد، اما اگر عمرم چراگاه شیطان شد، روحم را به سوی خودت بخوان.



(0 رای)
این مقاله مفید بود
این مقاله مفید نبود

این قسمت مخصوص ثبت نظر کاربران در خصوص سوال پرسیده شده میباشد. لطفا از ثبت سوال جدید در این بخش خودداری فرمایید. برای ثبت سوال جدید از گزینه "ارسال سوال" استفاده نمایید. بدیهی است به سوالاتی که در این صفحه پرسیده شود ، پاسخی از طرف سایت داده نخواهد شد.
نظر (0)
ارسال یک نظر جدید
 
 
نام کامل :
پست الکترونیک :
نظر:
تأیید کد امنیتی 
 
لطفا متنی را که در کادر زیر می بینید وارد نمایید