آرشیو پرسش و پاسخ ها: تفسيري

معنای ماء معین

ماء معین در قرآن کیست؟

قل ارايتم ان اصبح ماوكم غورا فمن ياتيكم بماء معين ( آیه 30 ملک ) 
ترجمه : بگو اگر آبى كه شما به وسيله آن زنده ايد در طبقات زمين فرو برود چه كسى است كه آبى گوارا برايتان بياورد؟ 
كـلمـه(غـور)بـه مـعـنـاى فـرو رفـتـن آب در زمـيـن اسـت، و مـنـظـور از ايـن مـصدر اسم فـاعـل - غـائر - اسـت، و كـلمه ( معين )به معناى آب جارى در روى زمين است . و معناى آيه اين است كه : مرا خبر دهيد اگر آب شما به زمين فرو رود، و روى زمين آبى نماند، چه كسى كه در روى زمين برايتان آب جارى سازد؟
در ايـن بـاره رواياتى است كه آيه شريفه را بر ولايت على (عليه السلام) و دشمنى آن جـنـاب تـطـبـيق مى كند، كه البته منظور از آنها تفسير نيست بلكه تطبيق كلى بر مصداق است.
امام باقر عليه السلام در تفسير اين آيه فرمودند:
اين آيه درباره امام قائم عجل الله تعالي فرجه الشريف نازل شده است. خداوند مي‌فرمايد: اگر امامتان از شما غايب شود و ندانيد که او کجاست، چه کسي امام آشکاري براي شما خواهد آورد تا اخبار آسمان و زمين و حلال و حرام خداوند بلندمرتبه را براي شما بازگو کند؟ سپس فرمودند: به خدا سوگند تأويل اين آيه هنوز نيامده است و ناگزير خواهد آمد( کمال الدين، ج 1، باب 32، حديث3 ) 
بي گمان تطبيق اين آية شريفه بر جريان غيبت امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف و تأويل «ماء معين» به امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف در کلام گهربار امام باقر عليه السلام نه از سر تعبّد که به دليل وجود پاره‌اي از همانندي‌هاي لطيف است. به اختصار برخي از آنها را مرور مي‌کنيم:
1- آب مايه حيات است وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاء کُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ …( انبياء / 30) و هر چيز زنده‌اي را از آب پديد آورديم.
نفس عيسوي امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف نيز حيات‌بخش قلب‌هاي مردة انسان‌هاي آخرالزمان خواهد بود. امام باقر عليه السلام در تفسير آيه شريفه اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا قَدْ بَيَّنَّا لَکُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ (حديد/17) بدانيد که خدا زمين را پس از مرگش زنده مي‌گرداند. به راستي آيات (خود) را براي شما روشن گردانيديم؛ باشد که بينديشيد». فرمودند: «خداي بلند مرتبه زمين را به واسطه قائم عجل الله تعالي فرجه الشريف حيات مي‌بخشد، بعد از اينکه مرده باشد و منظور از مردن آن کفر اهل زمين است و کافر همان مرده است.»( کمال الدين، ج2، باب58، ح13)
2- آب پاک و پاکيزه کننده است. امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف نيز افزون بر اينکه به مقتضاي «إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَکُمْ تَطْهِيراً»( احزاب / 33) از هر آلودگي پاک و پيراسته است، هم چون آب ناب آلودگي‌ها را از قلب‌ها مي‌زدايد و تيرگي‌ها را از جانها مي‌برد. 
امام باقر عليه السلام در تفسير آيه شريفة الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الأُمِّيَّ... وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَغْلاَلَ الَّتِي کَانَتْ عَلَيْهِمْ (اعراف/157) همانان که از اين فرستاده، پيامبر درس نخوانده پيروي مي‌کنند.... او از (دوش) آنان قيد و بندهايي را که بر ايشان بوده است بر مي‌دارد» فرمود:
"و قائم عجل الله تعالي فرجه الشريف (چون قيام کند) آنان را به کار پسنديده فرمان مي‌دهد و از کار ناپسند باز مي‌دارد... و از (دوش) آنان قيدها را بر مي‌دارد... و آنان را از بندها رها مي‌سازد" (کافي، ج1، ص429، ح83 )
3- نياز به آب همگاني است. هيچ موجود زنده‌اي را نمي‌توان يافت که از اين ماية حيات بي‌نياز باشد. همچنين است نياز به امام زمان؛ چرا که همة انسان‌ها و لو در عمق درياهاي دانش فرو رفته باشند و اوج کهکشانهاي انديشه را در نورديده باشند، باز نه تنها دست نيازشان به آستان امام بلند است، بلکه نيازشان به امام، نيازي به اندازة اضطرار است؛ از اين رو امام صادق عليه السلام فرمودند: «اگر در روي زمين جز دو نفر باقي نمانده باشند يکي از آنها حجت خواهد بود.»( کافي، ج1، ص180 )
4- آبي که طبيعت و سرشتش سرشار از لطافت است در گلستان شکوفه مي‌روياند و در شوره‌زار خس. همينگونه است وجود سرتاسر لطف امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف که گرچه براي عموم انسان‌ها که از فطرت‌هايي پاک و طبع‌هايي مستقيم برخوردارند ماية فرحناکي و شادماني است «ساکنان آسمان و زمين، پرندگان، حيوانات و ماهيان دريا از ظهور مهدي شادمان مي‌شوند.»( جامع البيان، ج15، ص17)
اما براي دجال‌صفتان و سفياني‌سيرتان که جان‌هايي شوره‌زار دارند، مايه عذاب است و نقمت. «اين مبيد العتاة و المردة. کجاست ريشه‌کن کننده سرکشان و گردنکشان؟!»( دعاي ندبه)
5- آب گرچه گاهي از بستر زمين ناپديد مي‌شود؛ اما جريان زلال آن در اعماق زمين پيوسته برقرار است و زمين هرگز از نعمت آب محروم نخواهد شد؛ خواه دربستر آن و خواه در ژرفاي آن. نحوه حضور امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف در کرة زمين هم‌چنين است. آن حضرت اگر در عيان زمان و زمين مشهود نباشد در نهان آن پيوسته حاضر و ناظر است. «همانا زمين از حجت خالي نخواهد بود؛ چه آشکار و عيان و چه پوشيده و پنهان.»( نهج البلاغه، حکمت 147)
6- فرو رفتن آب در ژرفاي زمين هرگز به معناي بي‌خاصيت شدن آن نيست. درختاني که ريشه‌هاي ستبر و کشيده دارند، مي‌توانند پيوسته پيوند خود را با آب محفوظ بدارند و از زلال آن بنوشند؛ گرچه دست علف‌هاي سبک و بي‌ريشه از دامان آن محروم باشد
در عصر غيبت نيز آناني که روح‌هايي بلند و ايمان‌هايي استوار دارند، مي‌توانند از فيض حضور و برکات فراوان او بهره‌مند شوند. تنها انسان‌هاي بي‌ريشه‌اند که از اين فيض محرومند؛ اگرچه آنها نيز به گونه‌اي ديگر بر سر خوان او نشسته‌اند و به يمن وجود او از نعمت‌هاي الهي بهره‌مند مي‌شوند
(21 رای)
این مقاله مفید بود
این مقاله مفید نبود

این قسمت مخصوص ثبت نظر کاربران در خصوص سوال پرسیده شده میباشد. لطفا از ثبت سوال جدید در این بخش خودداری فرمایید. برای ثبت سوال جدید از گزینه "ارسال سوال" استفاده نمایید. بدیهی است به سوالاتی که در این صفحه پرسیده شود ، پاسخی از طرف سایت داده نخواهد شد.
نظر (7)
ناشناس
۱۵ آذر ۱۳۹۸ ساعت۱۳:۰۱
به نام خدا،مآءمعین همان است که در فرازی از دعای ندبه به آن اشاره شده است: منی منافع من عذب مآءک فقد سال الصدی...پس معلوم می‌شود بهره مند شدن از مآءمعین برای برطرف کردن تشنگی است،اما تشنگی ازچه چیزی؟ در اینجا امام رضا(ع)پاسخ این سؤال را داده و علت این تشنگی را غیبت امام می داند،وبه فتنه ای اشاره میکند که مؤمنان را ازمبتلا شدن به آن چاره ای نیست، در حدیثی می فرمایند: لابد من فتنة صمآء صیلم یسقط فیها...(تاآخرحدیث که میگوید)...وکم من مؤمن متأسف حران حزین عند فقد مآءمعبن...بس چه اندک مؤمنانی که غمگین وتشنه اند درنبود مآءمعین...البته درهمین دعای ندبه هم به این تعداد مؤمنان اندوهگین ومبتلا اشاره شده است: فأغث یاغیاث المستغیثین،عبیدک المبتلی...وبرد غلیله یامن هو علی العرش استوی...ودرقرآن نیز به این تعداد انگشت شمار، مؤمنان مبتلا اما بی گناه وبی تقصیر اشاره شده در این آیه:.‌.ونرید آن نمن علی الذین استضعفوافی الارض ونجعلهم ونجعلهم الوارثین...حال قضیه چیست؟ خداوند امتهای پیشین را وقتی مستحق عذاب الهی می شدند،هرکدام را با فرستادن بلایی نابود کرد، مثلاً قوم نوح را باطوفان،قوم عاد را با بادصرصر،قوم ثمود را باصاعقه،و...اما پیامبر ما از آنجا که پیامبر رحمت است وخاطرش برای خداوند بسیار عزیز است،از خداوند درخواست کرد که هرگاه امتش مستحق عذاب الهی شدند،آنها را مانند امتهای گذشته عذاب نکند،وخداوند هم درخواست پیامبر را اجابت کرد،اما از آنجا که خداوند عالم به غیبت است وازآینده آگاه است،ومیداند که امت پیامبر هم روزی امریه معروف و نهی از منکر را ترک میکنند، و مستحق عذاب الهی میشوند،لذا این در این آیه ی سوره ی انعام وعده ی عذاب الهی رابه امت پیامبرداده،کماقال عزوجل:قل هوالقادرعلی آن یبعث علیکم عذابامن فوقکم اومن تحت ارجلکم اویلبسکم...(تاآخرآیه),بگو ای پیامبر(به امتت،گمان مبرید،حال که پیامبرتان دعاکرده تامن عذاب را از شما بردارم،نمی توانم برشما عذابی بفرستم) بگواوتواناست برآنکه بفرستد برشما عذابی از زیرپاهایتان، یا از بالای سرتان،یاشما را دسته دسته کند و بعضی شما را بچشاند آزار واذیت بعض دیگر...(واین آیه همان فتنه ی دجال است),اما شرح این عذابها وبلاها: منظور از گرفتار شدن بعضی به ستم بعض دیگر،یعنی اینکه اشرار و بدترین های امت،برامت مسلط میشوند،به طوریکه همه از ظلم آنها به ستوه می آیند،وازدست هیچ کس کاری ساخته نیست اما این بخشی از بدبختی وفلاکت امت پیامبراست،درواقع بلا وفتنه ی اصلی که به قول امام رضا ریشه کن کننده وبنیان کن است،بخش اول آیه است:عذابی که از زیر پاها و بالای سر می آید، واقعأ این عذاب چیست،که ریشه کن کننده است،امام معصوم پاسخ میدهد،به این سؤال در پرسش یکی از اصحاب خود: برو خدارا شکر کن که درمیان آن خلق(در آخرالزمان) نیستی،زیرا اگر عذاب نازل گردد،تو از جرأت برخدا(خودارضایی) درامان مانده ای(دعای کمیل:وتجرأت بجهلی علی ماعملته فی خلواتی وکثرة شهواتی...)از زیر پاها شیاطین مسلط میشوند،وازبالای سرامواج ماهواره و اینترنت وتلویزیون،بقول امام صادق::شعاع این فتنه به قدری وسیع است که خانه ی هیچ مسلمانی درمشرق ومغرب عالم ازآن درامان نخواهد بود...درواقع،خودارضایی یاجرأت برخدا،یا به تعبیرقرآن«اسراف برنفس»,یعنی شهوت رانی دیوانه وار وبدون اراده و اختیار بریدن خود، همان بلا وعذاب وعده داده شده ی الهی است،که همه گیراست،ونوجوانان در آستانه‌ی بلوغ بدون اراده و اختیار پله حکم خدا(أجریت علی حکمأاتبعت فیه هوی نفسی) به آن مبتلا میشوند،وهیچ کس را از حکم خدا راه فراری نیست(ولایمکن الفرارمن حکومت),واین بلای عظیم باعث کوتاه شدن عمر ها ومرگهای ناگهانی میشوند،به طوری که عده ی زیادی براثر این بلا قبل از ظهور هلاک میشپوند،وچون عذاب خدا عدل خداست،هیچ کس از مبتلا شدن به آن درامان نخواهد ماند،وخشک وتر و مقصر ولی تقصیر باهم میسوزند،بخاطر این است که دردهای ندبه میگوید:فأغث یاغیاث المستغیثین عبیدم المبتلی(الذین استضعفوافی الارض...).‌.وبرد غلیله...(ادامه ی داستان درفرصتی دیگر,هنوز به مآءمغین نرسیدیم،منتظرباشید) اللهم آکشف هذه الغمة عن هذه الغمة بحضوره وعجل لناظهوره...(خدایا به داد این امت برس)
ناشناس
۱۶ آذر ۱۳۹۸ ساعت۰۰:۳۰
امام رضا می‌فرماید: الامام مآء العذب علی الظمآء، ودردعای ندبه هم آمده: منی ننتفع من عذب مآءک فقدطال الصدی...گفتیم که عذاب خدا عدل خداست،وهیچ کس از مبتلا شدن به آن درامان نخواهد ماند،وخشک وتر با هم میسوزند،اما دراین میان اندک مؤمنانی هستند که مستحق مبتلا شدن به این بلا نبودند،ولی عدل خدا و حکم خدا اقتضا کرد که آنها نیز مبتلا شوند،همان اندک مؤمنانی که امام رضا(ع) به آنها اشاره کرده: ..وکم من مؤمن متأسف حران حزین عند فقد مآءمعین... ودر دعای ندبه هم به آن اشاره شده: فأغث یاغیاث المستغیثین عبیدک المبتلی...ودر قرآن هم به آنها اشاره شده: ونریدأن نمن علی الذین استضعفوافی الارض ونجعلهم ائمة ونجعلهم الوارثین... در واقع علت استضعاف آنها این است که آنها مستحق مبتلا شدن به بلاها وفتنه ی آخرالزمان نبودند،اما به اقتضای عدل الهی مبتلا شدند و در واقع جور بقیه را کشیدند، به همین خاطر است که خداوند درآیه ی ونریدأن نمن ‌...از آنها دلجویی وعذرخواهی کرده و به آنها وعده داده که نجعلهم الوارثین...یعنی آنها را وارث آنچه که خداوند مالک آن است قرار میدهد،در دنیا ودر آخرت(من جز احد صمد نخواهم،من جزملک ابد نخواهم..) واجعله اللهم مفزعألمظلوم عبادک،وناصرلمن لایجد به ناصرأغیرک..(که خواهد شد،بگویید ای رفیقان/رفیق بیکسان،یارغریبان...مگرخضرمبارک پی در آید/به یمن همتش کاری گشاید...ای پادشه خوبان،داد از غم تنهایی/دل بی توبه جان آمد،وقت است که بازآیی...دریاب ضعیفان را دروقت توانایی...باری که حملش نباید زگردون/جز ما ضعیفان حامل ندارد... آسمان بار امانت نتوانست کشید/قرعه ی کار به نام من دیوانه زدند...چون امانتهای حق را آسمان طاقت نداشت/شمس تبریزی چگونه گستریدش درزمین...بادیه خونخوار اگر، آگه شدی ازکعبه ام/هرطرف گلشن نمودی،هر طرف مآءمعین..)آری بقول خیام: گرکار فلک به عدل سنجیده بدی/احوال فلک جمله پسندیده بدی/ور عدل بدی در کارهای گردون/کی خاطر اهل فضل رنجیده بدی...سیر آمدم ای خدا ازهستی خویش/ازتنگدلی وار تهیدستی خویش/چون نیست توهین میکنید بیرون آر/زین نیستی ام به حرمت هستی خویش.. فعلأ که برگزیدگان خدا وکسانی که در قیامت مالک بهشت و دوزخ اند،در فقر و تنگدستی روزگار سپری می کنند، واین همه مال تباه واسراف وحیف ومیل وصرف امور ریایی وظاهری میشود،آیا جوانمردی پیدا میشود که برای رضای خدا قدمی بردارد ورضای خدا رابر رئای خلق ترجیح دهد؟ای قوم به حج رفته کجایید کجایید/دروادی سرگشته شما درچه هوایید...اما بازگردیم به بحث اصلی، مآءمعین چیست؟ در فرصتی دیگر مفصل توضیح میدهم،شب خوش
ناشناس
۱۸ آذر ۱۳۹۸ ساعت۲۰:۱۹
غایب بودن امام ومبتلاشدن مؤمنان به بلاها وفتنه ی آخرالزمان،باعث ایجاد عطش وأتش وأهی ازجگرمؤمنان شده،از أنجا که روح الهی این مؤمنان سرشته ی بهشت است وازعالم خاک نیست تاب و تحمل این آلودگی ومبتلاشدن شدن را ندارد،به همین علت آتشی ازجگرمؤمنان افروخته شده،که سرانجام دامن هستی را خواهد گرفت واگرخداوند به فریاد نرسد وآن را به مآءمعین سرد نکند تمام هستی را به آهی خواهد سوزاند وعمرجهان به پایان خواهد رسید...فأغث یا غیاث المستغیثین عبیدک المبتلی (الذین استضعفوافی الارض)...وبرد غلیله...یارب این آتش که درجان من است/سرد کن زان سان که کردی برخلیل....جان ودل ونفس هرسه سوزید/,تاچند گویم«ظلمت نفسی»....از دل تنگ گنهکار برآرم آهی/کآتش اندرگنه آدم و حوا فکنم...به آهی گنبد خضرآبسوزم/فلک راجمله سرتاپابسوزم/بسوزم گرنه کامم رابسازی/خدایا چه فرمایی، بسازی یابسوزم؟(وخداوندفرماید بسازم:...ونجعلهم الوارثین و نمکن بهم فی الارض..) پس تأویل واقعی این آیه این است: قل أرأیتم آن اصبح مآؤکم غورا فمن یأتیکم بمآءومعین...بگوای رسول ما،آیا ندید اگر درسحرگاهی، مآؤالنسل شما در اثر آتشی پنهان وعالم سوز خشک شد وفرورفت،پس آنگاه جهان هستی در معرض فنا ونابودی قرار گرفت،پس کیست که دوباره عالم و آدم را ازنو از مآءمعین می آفریند...(مولانا و حافظ زیباترگفته اند):ما ومنی پاک رفت،مآءمنی خشک شد/گشت پری آدمی،صورت انسان پری...حق آتشی افروخته، تاهرچه ناحق سوخته/,آتش بسوزد خلق را،برقلب آن عالم زند...آدمی در عالم خاکی نمی آید به دست/عالمی دیگربباید ساخت وزنوآدمی... بیاتاگل برافشانیم و می در ساغر/ اندازیم فلک را سقف بشکافیم و طرحی نودراندازیم....و مولانا درباره ی مآءمعین بسیار گفته: شراب حق حلال اندرحلال است/می خم خدا نبود محرم/ازین باده جوان گرخورده بودی/نبودی پشت پیر چرخ راخم/زمین ارخورده بودی فارغستی/ازینکه ابرتر بارد ازاونم...زهی سرده که گردن زد اجل را/که تا دنیا نبیند هیچ ماتم...(وآن همان فرج بزرگ است)...حافظ درباره ی مآءمعین بسیار گفته: فرق است میان آب خضرکه ظلمات جای اوست/تا آب ماکه منبعش الله اکبراست...خیام هم درباره ی مآءمعین بسیار گفته:, می را که خرد همیشه دارد پاسش/اوچشمه ی خضراست ومنم الیاسش/من قوت روان،قوت جانش خوانم/چون گفت خدا منافع للناسش...(,منظور همه ی اینها از می همان مآءمعین است)
ناشناس
۱۸ آذر ۱۳۹۸ ساعت۲۱:۱۲
حافظ وخیام وباباطاهر وشمس تبریزی و مولانا وفخرالدین عراقی و سنایی غزنوی وعطارو بایزید بسطامی...ه،مه ورای کفرودین هستند،آنها پیرو یک ائمه ویک طریقت هستند،همان ائمه ای هستند که دراین آیه به آن اشاره شده: ...ونجعلهم ائمة ونجعلهم الوارثین...برای این ائمه پیروانشان ازطاعت ونماز وروزه بی نیازند،برای آنها نه گناهی نوشته میشود نه ثوابی،نه برزخی است ونه سؤال وجوابی،نه قیامتی است ونه حساب وکتابی،آزاد آزادند،همانطورکه خیام میگوید:...آزاد بدن زکفرودین،دین من است... یامولانا میگوید: کفرودین فانی شد وشد مرغ وحدت پرفشان...رستیم از خوف و رجا،عشق از کجا خوف از کجا...از رستخیز ایمن،چون رستخیز نقدی/هم ازحساب رستی،چون بیشمار گشتی...یا حافظ میگوید: آیین تقوی مانیز داریم/لیکن چه چاره بابخت گمراه...اگرخیام میگوید : رندی ام نشسته برخنگ زمین/نه کفرنه اسلام،نه دنیاونه دین/نه حق نه حقیقت نه شریعت نه یقین/اندر دوجهان که را بود زهره ی این...منظور خیام این نیست که این چیزها را قبول ندارد،برعکس،اواعتقاد راسخ به این چیزها دارد، منظور او این است که او از همه ی اینها آزاد است،و اصلا از او راجع به این چیزها بازخواست نمیشود،خیام نه لاف میزند،نه کفرمیگوید،حق وحقیقت را میگوید...بخاطر همین است که همه در مورد مذهب اینها درتحیراند،واختلافات زیادی در مورد مذهب اینها وجود دارد... همانطور که خیام میگوید: گویند مرا فاسق ومستم هستم/گویند مرا که می پرستم هستم/هرطایفه ای به من گمانی دارند/من زان خودم،چنان که هستم هستم....یا باباطاهر میگوید: بعالم کس مبادا چون موآیین/موآیین کس مبو در در دین و آیین/هر آن کس حال مو باور نمیبو/موآیین بی موآیین بی موآیین....یامیگوید: ...بگردیدم به هفتاد و دو ملت/به صدمذهب مرا دیده چه سازم(طبیعی است برای کسی که ازگناه وثواب وبرزخ ودوزخ وحساب وکتاب وسؤال وجواب وقیامت آزاد است،فرقی نمی کند که به ظاهر پیرو چه دین و مذهبی باشد) به هردو عالم نمدم،مواین کلاه نمدم/ به تاج شاهی نمدم مواین کلاه نمدم/فردای قیامت به میزان وحساب/موبغیر از نمدم، چون جواب کس را نمدم... باباطاهر میگوید؛موآن رندم که عصیان پیشه دارم/به دستی جام دوستی شیشه دارم...خیام هم همین را میگوید: یک دست به مصحفیم و یک دست به جام/گه نزد حلالیم وگهی نزد حرام/ماییم درین گنبد فیروزه رخام/نیز کافرمطلق نه مسلمان تمام...روی به محراب نهادن چه سود/دل به بخارا وبتان طراز/ ایزد ما وسوسه ی عاشقی/ازتوپذیرد،نپذیرد نماز...وکلام آخر از مولانا: هرکه در اونیست ازین عشق رنگ نزد خدا نیست به جزچوب وسنگ/ عشق برآورد ز هرسنگ آب/ عشق تراشید زآیینه زنگ...کفربه جنگ آمد و ایمان به صلح/عشق برد آتش درین صلح وجنگ/عشق گشاید دهن ازبحردل/هردو جهان را بخورد چون نهنگ...
ناشناس
۲۲ آذر ۱۳۹۸ ساعت۰۰:۳۷
متی ننتفع من عذب مآءک فقدطال الصدی... تشنه ی دیرینه منم،گرم دل وسینه منم/جام وقدح رابشکن بیحدوبسیاربده... عاشق تشنه است،تشنه ای که جز خداوند،کسی نمی تواند اورا سیراب کند( فمن یأتیکم بمآءمعین)...عاشق گرسنه است ( دل عاشق بود گرگ گرسنه..) گرسنه ای که جز بابلعیدن دوجهان سیر نخواهد شد (..عشق گشاید دهن ازبحردل/هردو جهان را بخورد چون نهنگ(آن الارض یرثهاعبادی الصالحون)بود مردمخوارعالم خلق عالم را بخورد/خالق آوردست مارا تاکه ما عالم خوریم...دوجهان را کند یکی لقمه/ شعله هایی که درنهان دارم..)..عاشق آتش است،آتشی که دوزخ هم درشراره ی او میسوزد...دلی خواهیم چون دوزخ،که دوزخ را فروسوزد دوصد دریا بشوراند زموج بحرنپرهیزد..مرا عاشق چنان باید،که هرآهی که برخیزد/قیامتهای پرآتش زهرسویی برانگیزد...موآن سوته دل آتش مزاجم/که دوزخ جزوی از خاکسترستم..به یک ناله بسوزم هردو عالم/که ازسوزجگرخنیاگرستم..)عاشق از کفروایمان رشته است...تاعشق آمد دربرم،شد کفروایمان چاکرم/ای دیدن تودین من،وی روی توایمان من...رستیم از خوف ورجا،عشق ازکجا،خوف ازکجا...عاشق با هیچ ملت ومذهبی سرجنگ ندارد, درکف ندارم سنگ من،باکس ندارم جنگ من،باکس نگیرم تنگ من...دلی دارم خریدارمحبت کزو گرمست بازار محبت لباسی بافتم برقامت دل زپود محنت وتار محبت...فأغث یاغیاث المستغیثین عبیدک المبتلی ( الذین استضعفوافی الارض) وبردغلیله...ندونم لوط وعریونم که کرده/خودم جلاد وبیخونم که کرده/بده خنجر که تاسینه کنم چاک/ببینم عشق بر جونم چه کرده...مؤمنان را همه عریان کردی/گروی نیز زکفاربیار...جوشش خون را ببین ازجگرمؤمنان/ وزستم وظلم آن طره ی کافرمپرس... قلزم روح است دل یاکشتی نوح است دل/موج موج خون فراز وجوشش وگرمای دل... گرهمچومن افتاده ی این دام شوی/ای بس که خراب باده وجام شوی/ماعاشق ورند ومست وعالم سوزیم/بامامنشین اگرنه بدنام شوی...(قال المعصوم«ع»:ودع الله المؤمنین،فی اصلاب آبآءهم کافرین،والقآئم لن یخرج حتی تخرج ودائع الله) اندک اندک جمع مستان می‌رسند/اندک اندک می پرستان می‌رسند..دلنوازان نازنازان دررهند/گلعذاران ازگلستان می رسند...اندک اندک زین جهان هست و نیست/نیستان رفتند وهستان می‌رسند..(آن الارض یرثهاعبادی الصالحون)
ناشناس
۲۲ آذر ۱۳۹۸ ساعت۱۰:۳۳
تفسیر زیبای حافظ ومولانا از آیه ی مآءمعین...قل أرأیتم آن اصبح مآؤکم غورا فمن یأتیکم بمآءمعین....دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند/گل آدم بسرشتندو به پیمانه زدند/ ساکنان حرم ستروعفاف ملکوت/یامن راه نشین باده ی مستانه زدند... آسمان بار امانت نتوانست کشید قرعه ی کار بنام من دیوانه زدند (فأغث یاغیاث المستغیثین عبیدک المبتلی الذین استضعفوافی الارض)...در ازل پرتوحسنت زتجلی دم زد/عشق پیدا شدوآتش به همه عالم زد/جلوه ای کرد رخت دیدملک عشق نداشت/عین آتش شد ازین غیرت وبرآدم زد.‌.حق آتشی افروخته،تاهرچه ناحق سوخته،آتش بسوزد خلق را،برقلب آن عالم زند...گرجان عاشق دم زند،آتش درین عالم زند/وین عالم بی اصل را چون ذره ها برهم زند...در دل وجان خانه کردی عاقبت/هردو را ویرانه کردی عاقبت/ آمدی کآتش درین عالم زنی/وانگشتی تانکردی عاقبت/ ای زعشقت عالمی ویران شده/قصد این ویرانه کردی عاقبت/عشق را بی خویش بردی درحرم/عقل را دیوانه کردی عاقبت/شمع عالم بود لطف چاره گر/شمع را پروانه کردی عاقبت/کاسه ی سر از توپر،ازتوتهی/کاسه را پیمانه کردی عاقبت...دانه ای بیچاره بودم زیرخاک/دانه را دردانه کردی عاقبت(واحی به عبادک).. یارسول الله ستون صبر را/آستن حنانه کردی عاقبت(بی جهت نیست حافظ را لسان الغیب نامیدند و دیوان شمس مولانا را قرآن فارسی...اینها مرغان قاف و زبانهای غیب اند،نه شاعر...)
ناشناس
۲۶ آذر ۱۳۹۸ ساعت۰۰:۴۸
آیه ی سرتاسرامید وبشارت مآءمعین،شبی که در آن فرج بزرگ ورهایی بشر است، شبی که در آن آسمان شکاف میخورد وبهشت به زمین می آید،وآسمان وزمین آمیخته میشود،خداوند عالم و آدم را ازنو می آفریند،شبی که در آن امر ظهور آسان میگردد(اصلح الله آمره فی لیلة)شبی که در آن فرزند انسان می آید...قل ارأیتم آن اصبح مآؤکم غورا فمن یأتیکم بمآءمعین... صبحدمی ناگهان پرده ی ظلمت درید/نیم شبی ناگهان صبح قیامت دمید...زین شمع های سرنگون،زین پرده های نیلگون/خلقی عجب آید برون،تاغیبها گردد عیان/هرسوی شمع ومشعله، هرسوی بانک ومشغله،کامشب جهان حامله،زاید جهان جاودان...آب زنید راه را،هین که نگار می‌رسد/مژده دهید باغ را بوی بهار می‌رسد/راه دهید یار را،آن مه ده چار را/کزرخ نوربخش او، نورنثارمیرسد/چاک شدست آسمان،غلغله ایست درجهان/عنبر ومشک میدمد،سنجق یار می‌رسد/رونق باغ میرسد،چشم وچراغ می‌رسد/غم به کناره میرود،مه به کنارمیرسد...خلوتیان آسمان،تاچه شراب میخورند/روح خراب ومست شد،عقل خمار می‌رسد..(فمن یأتیکم بمآءمعین)
ارسال یک نظر جدید
 
 
نام کامل :
پست الکترونیک :
نظر:
تأیید کد امنیتی 
 
لطفا متنی را که در کادر زیر می بینید وارد نمایید