آرشیو پرسش و پاسخ ها

گریه پیامبران

آیا پیامبران هم برای مصیبت ها گریه می کردند؟

 

انسان کامل بیشترین عاطفه را دارد و پیامبران مصداق این انسان کامل بوده اند اشک آنان هیچگاه از سر بی صبری و اعتراض به خداوند نبوده بلکه بر اساس طبیعت انسانی آنان است.

 

الف ـ گريه يعقوب پيامبر در فراق فرزند

 

سرگذشت حضرت يوسف از ابتدا تا پايان ماجرا همانند يك تراژدي خوفناك و تأثر برانگيز نقل شده است.

 

آن هنگام كه آتش حسد در دل برادران يوسف زبانه مي كشد و طرح نا پديد ساختن او را مي كشند تا زماني كه در دل چاه قرار مي گيرد و با پيراهن پاره پاره و آغشته به خون برادر، پدر را از دريده شدن به وسيله گرگ با خبر مي كنند و به دنبال آن تأثّر و اندوه بي حدّ و اندازه يعقوب در غم از دست رفتن فرزند و گريه هر صبح و شام تا آنجا كه خداوند از زبان حضرت يعقوب اين چنين مي فرمايد:

 

وَقَالَ يَأَسَفَي عَلَي يُوسُفَ وَابْيَضَّتْ عَيْنَاهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ كَظِيمٌ يوسف(6): 84

 

گفت اي دريغ بر يوسف، و در حالي كه اندوه خود را فرو مي خورد، چشمانش از اندوه سپيد شد.

 

يعقوب از فراق فرزندش با اين كه مي دانست او زنده است و به آغوشش باز مي گردد، ولي با اين حال تأثرات روحي او را رها نمي كند، و براي تسكين رنج هاي روحي و رواني پناهگاهي جستجو مي كند و عرض مي كند:

 

قَالَ إِنَّمَآ أَشْكُواْ بَثِّي وَحُزْنِي إِلَي اللَّهِ وَأَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَاتَعْلَمُونَ.يوسف(6): 86.

 

شكايت و اندوه خود را پيش خدا مي برم، و از عنايت خدا چيزي مي دانم كه شما نمي دانيد.

 

آيا پرداختن به داستان زندگي دو تن از پيامبران الهي با كلمات و جمله بندي هاي متأثّر كننده با هدفي جز تحريك عواطف و نشان دادن زشتي كار حسدورزان چيز ديگري مي تواند باشد؟

 

از اين دليل قرآني، جواز گريه و زاري بر اولياء الهي و شكوه و شكايت از اعمال سردمداران ظلم به پيش گاه خداوند استفاده مي شود و به عنوان سيره يكي از پيامبران الهي دليلي محكم و قرآني بر اصل مشروعيّت عزاداري و گريه بر مصيبت ها مورد بهره برداري قرار مي گيرد.

 

و از طرفي وجود احاديث فراوان در كتاب هاي تفسير كه هر كدام به گونه اي دامنه قصّه و جزئيّات اندوه حضرت يعقوب عليه السلام را تشريح كرده اند خود دليلي ديگر بر استفاده دانشمندان از سرگذشت زندگي دردناك انبياء واولياء الهي مي باشد.

 

به عنوان نمونه به حديثي از منابع روائي و تفسيري اهل سنت اشاره مي كنيم:

 

در تفسير اين آيه شريفه در كشاف زمخشري آمده:

 

ما جفت عيناه من وقت فراق يوسف إلي حين لقائه ثمانين عاما، وما علي وجه الأرض أكرم علي الله منه.

 

چشمان حضرت يعقوب از فراق يوسف تا زمان ملاقات يوسف از اشك خشك نگرديد و اين مدت هشتاد سال به طول انجاميد. و در روي زمين چيزي از اين كار براي خداوند ارزشمند تر نبود.

 

الكشاف عن حقائق التنزيل وعيون الأقاويل، زمخشري، ج 2، ص 339.

 

و نيز در اين تفسير از رسول الله صلي الله عليه وآله آمده:

 

أنه سئل جبرئيل عليه السلام: ما بلغ من وجد يعقوب علي يوسف؟ قال: وجد سبعين ثكلي. قال: فما كان له من الأجر؟ قال: أجر مائه شهيد، وما ساء ظنه بالله ساعه قط.

 

رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم از جبرئيل سؤال نمود: به خاطر غياب يوسف چه بر سر يعقوب آمد؟ عرض كرد: به اندازه آن چه كه بر سر هفتاد مادر فرزند مرده مي آيد. و سؤال نمود: أجر حضرت يعقوب به خاطر اين صبر چه قدر است؟ عر ض كرد: أجر صد شهيد، و اين در حالي بود كه هرگز حضرت يعقوب به خداوند سوء ظن پيدا نكرد.

 

الكشاف عن حقائق التنزيل وعيون الأقاويل، زمخشري، ج 2، ص 339.

 

عبد الرحمان سيوطي به نقل از ابن جرير و او از عكرمه، مي گويد:

 

أتي جبرئيل عليه السلام يوسف عليه السلام وهو في السجن، فسلّم عليه، فقال له يوسف: أيّها الملك الكريم علي ربّه، الطيّب ريحه، الطاهر ثيابه، هل لك علمٌ بيعقوب؟ قال: نعم، ما أشدّ حزنه؟ قال: ما ذا له من الأجر؟ قال: أجر سبعين ثكلي، قال: أفتراني لاقيه؟ قال: نعم، فطابت نفس يوسف.

 

جبرئيل در زندان بر يوسف وارد شد، پرسيد: اي فرشته اي كه نزد پروردگارت گرامي، بويت خوش، لباست پاكيزه است، آيا از يعقوب خبر داري؟ گفت: آري، او سخت اندوهگين مي باشد، پرسيد: چه قدر پاداش اوست؟ گفت: پاداش هفتاد مادر فرزند مرده. پرسيد: آيا او را ديدار خواهم نمود؟ گفت: آري. يوسف پس از شنيدن اين گفتار جانش آرام گرفت.

 

الدرّ المنثور، جلال الدين عبد الرحمان سيوطي، ج 4، ص 31.

 

نويسنده تفسير الدرّ المنثور در نقلي اين چنين آورده است:

 

بكي يعقوب علي يوسف ثمانين عاماً، حتّي ابيضّت عينا من الحزن...

 

يعقوب مدّت هشتاد سال براي يوسف گريه كرد، تا اين كه دو چشمش از شدّت اندوه و گريه سفيد گشت.

 

الدر المنثور، ج4، ص 31، و تفسير طبري، ج 1، ص 250.

 

ب ـ گريه يوسف عليه السلام

 

نه تنها اين يعقوب پدر بود كه بر فراق فرزند اشك مي ريخت، بلكه متقابلاً يوسف نيز در رنج فراق پدر مي سوخت.

 

از ابن عباس نقل شده است:

 

عند ما دخل السجن، يبكي حتّي تبكي معه جدر البيوت وسقفها والأبواب.

 

يوسف عليه السلام وقتي كه به زندان افتاد با گريه او در و ديوار و حتي سقف زندان هم با او گريه مي كرد.

 

تفسير قرطبي، ج 9، ص 88.

 

و در حديثي ديگر از امام صادق عليه السلام آمده است:

 

البكّائون خمسه، آدم، و يعقوب و... و أمّا يوسف فبكي علي يعقوب حتّي تأذّي به أهل السجن، وقالوا: إمّا أن تبكي نهاراً وتسكت الليل، وإمّا أن تبكي الليل وتسكت النهار، فصالحهم علي واحد منهما.

 

كساني كه زياد گريه مي كردند پنج نفر بودند، آدم عليه السلام كه در فراق بهشت و دوري از آن مدام گريه مي كرد، و يعقوب،... و يوسف بر فراق پدر و جدائي از آغوش پر مهر پدر شب و روز اشك مي ريخت تا آنجا كه بقيّه افراد زندان از گريه او به ستوه آمدند، و مجبور شدند تا به وي پيشنهاد كنند كه قسمتي از شب و روز را بدون گريه سپري كند، يوسف ناچار شد پيشنهادشان را بپذيرد.

 

كشف الغمه، ابن أبي الفتح الإربلي، ج 2، ص 120ـ الخصال، صدوق، ص 272 ـ الأمالي، صدوق، ص 204 ـ روضه الواعظين، نيشابوري، ص 451 ـ المناقب، ابن شهرآشوب، ج 3، ص 104.

 

ج ـ گريه و اشك در سنت رسول خدا صلّي الله عليه و آله وسلّم

 

آرزوي داشتن چشماني اشك بار

 

در كتاب تفسير قرطبي به گوشه اي از درخواست پيامبر اكرم هنگام مناجات با خداوند اشاره شده است كه آن حضرت عرض مي كند:

 

اللّهمّ اجعلني من الباكين إليك، والخاشعين لك.

 

خداوندا مرا از گريه كنندگان و از خشوع گنندگان براي خود قرار ده.

 

تفسير قرطبي، ج11، ص 215.

 

و در دعاي ديگري از آن حضرت نقل شده است كه عرض مي كرد:

 

اللّهمّ ارزقني عينين هطالتين.

 

خداوندا چشماني اشك ريز به من عنايت كن.

 

فيض القدير، ج 2، ص 181.

 

در حقيقت رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم در اين فقرات از دعا و مناجات آرزوي باطني خود را در كاري كه مورد رضايت الهي است طلب مي كند و اگر اين عمل مورد تأييد خداوند نبود هرگز آن را در مناجات خود با خداي خويش مطرح نمي نمود.

 

چشماني كه هرگز به آتش نمي سوزد

 

از رسول خدا صلّي الله عليه و آله وسلّم نقل است كه در ستايش از دو گروه فرمودند:

 

عينان لا تمسّهما النار؛ عين بكت من خشيه اللّه، وعين باتت تحرس في سبيل اللّه.

 

دو چشم از آتش جهنّم محفوظ مي ماند، چشمي كه از خشيت خداوند گريه كند، و چشمي كه شب ها براي خدا بيدار بماند تا از جان و ناموس و امنيت مردم محافظت نمايد.

 

سنن ترمذي، ج 3، ص96.

 

گريه به خاطر ياد خدا

 

بخاري در صحيح خود از رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم روايت مي كند:

 

سبعه يظلّهم اللّه... رجل ذكر اللّه ففاضت عيناه.

 

هفت گروهند كه در قيامت سايه ابر رحمت الهي آنان را در بر مي گيرد،... كسي كه با ياد خدا اشك از چشمش جاري شود.

 

صحيح بخاري، ج7، ص 185.

 

گريه از خشيت خدا

 

ترمذي در سنن خود اين گونه آورده است:

 

عن رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم: لا يلج النار رجل بكي من خشيه اللّه.

 

كسي كه از خشيت خدا گريه كند داخل جهنّم نمي شود.

 

سنن ترمذي، ج 3، ص 380.

 

گريه در دنيا مانع از گريه در آخرت

 

حافظ اصفهاني در كتاب خود از رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم روايت كرده است:

 

من بكي علي ذنبه في الدنيا حرّم اللّه ديباجه وجهه علي جهنّم.

 

كسي كه در دنيا برگناهانش گريه كند، خداوند صورتش را بر جهنّم حرام كند.

 

حافظ اصبهاني، ذكر أخبار اصبهان، ج2، ص171.

 

برگرفته از سایت ولیعصر 

 

(0 رای)
این مقاله مفید بود
این مقاله مفید نبود

این قسمت مخصوص ثبت نظر کاربران در خصوص سوال پرسیده شده میباشد. لطفا از ثبت سوال جدید در این بخش خودداری فرمایید. برای ثبت سوال جدید از گزینه "ارسال سوال" استفاده نمایید. بدیهی است به سوالاتی که در این صفحه پرسیده شود ، پاسخی از طرف سایت داده نخواهد شد.
نظر (0)
ارسال یک نظر جدید
 
 
نام کامل :
پست الکترونیک :
نظر:
تأیید کد امنیتی 
 
لطفا متنی را که در کادر زیر می بینید وارد نمایید